در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم ! چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود ! دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !
نوشته ی یک کودک...! هیچ وقت زیر افتاب اخم نکردم!!! حتی اگه خورشید چشمم را اذیت کند...! بذار برای یک بار هم خورشید محبت را ببیند...! دوست ندارم تلافی اخمم را سر پدرم که در افتاب کار میکند دربیارد!