جسارت میخواهد
نزدیک شدن به افکاردختری که
روزها
مردانه بازندگی می جنگد
اماشبها...
بالشش از هق هق های دخترانه خیس است.
اتوبوس در حرکت بود. یکی از مسافران پیرمردی بود که دسته گل سرخ بسیار زیبایی در دست داشت.
نزدیک او دختر جوانی نشسته بود که مرتب به گل های زیبای پیرمرد نگاه می کرد.
ساعتی بعد اتوبوس توقف کرد و پیرمرد باید پیاده می شد.
پیرمرد بدون مقدمه چینی دسته گل را به دختر جوان داد و گفت:
مثل این که شما گل رز دوست دارید .فکر می کنم همسرم هم موافق باشد که گل ها را به شما بدهم.
دختر جوان خیلی خوشحال شده بود .
دختر جوان که بیرون را نگاه می کرد ؛ پیرمرد را دید که وارد قبرستان کناری شد..
به این میگن تبلیغ خداپرستی
درباره این عکس گفته شده که توی نشریات خارجی جاپ شده بود و خیلی مورد استقبال قرار گرفته بوده، مکالمه ی دو جنین:
ترجمه متن :
- داداشی به نظر تو زندگی بعد از تولد وجود داره؟
آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟
- نه من یک روشنفکرم، به این اراجیف اعتقادی ندارم
مگه تو تا حالا مامانو دیدی؟
اما چگونه ؟ وقتی از هر طرف میروم به تو میرسم ؟!
گر درون تیـــــره نباشـــــد همه دنیاست بهشت!...
...من عاشقتم اینو تو مغزت فرو کن...
خدایـــــــــــــا***
بابت هرشبی که بی شکر سر بر بالین
گذاشتم
بابت هر صبحی که بی سلام به تو آغاز
کردم
بابت لحظات شادی که به یادت نبودم
بابت هر گره که به دست تو باز شد و من
به شانس نسبتش دادم
بابت هر گره که به دستم کور شد و مقصر
را تو دانستم
منو ببخش